مقالات

مسألٔه دانشگاه در ایران و بحرانها و چشم اندازها

مسألٔه دانشگاه در ایران و بحرانها و چشم اندازها:

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

مسألٔه دانشگاه در ایران و بحرانها و چشم اندازها: بحث در باب نسبت میان علم و فن به معنی جدید آن (و معرفت که فضیلتی است که انسان به آن ممتاز است)، بحثی است دراز دامن که در جای خود باید به آن پرداخت. آنچه مسلم است این است که دانشگاه با علوم و فنون پیوستگی محکم دارد و اثرگذاری علم و فناوری در همٔه شؤون جامعه های امروز نقش و تأثیری بی همتا است، چنانکه توسعٔه علمی مقدمه و الزمٔه توسعٔه همه جانبه و پایدار به حساب می آید و هم پیوندی میان دانشگاه به عنوان مظهر علم و فن با سایر ابعاد و قلمروهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی توسعه امری گریزناپذیر است. اینکه نهاد علم و دانشگاه از کجا و چگونه به درون جامعٔه ما آمد و در کجا قرار گرفت و به اقتضای شرایط تاریخی و اجتماعی و نیز برای سازندگی امروز و فردای ما در کجا می بایست قرار گیرد نیز خود نیازمند بحث و تأمل فراوان است . آنچه بی تردید می توان بر آن توافق کرد این است که در هر موقعیت و شرایطی که بر کشور و جامعه می گذرد باید به مسأله نهاد دانشگاه و وضعیت دانشگاهیان اندیشید. دانشگاه نه کودکستان است و نه دارالتأدیب، نه باشگاه، نه حزب سیاسی، نه دستگاه تبلیغاتی و نه اداره؛ بلکه کانون مهم تفکر انتقادی جامعه و چشم مراقب حکومت است یا باید باشد. اصحاب سیاست با هر گرایش باید در برابر سخن و خواست دانشگاهیان فروتن باشند. دانشگاه باید زنده، پویا، برخوردار از استقالل و آزادی علمی و هماهنگ با تحوالت جهانی علم باشد. علم در زمین مرده نمی روید و دانشگاه دل مرده سودی به جامعه نمی رساند و سیاست نیز نمی تواند از آن بهره بگیرد.
مسائل دانشگاه و مداخله های متعدد در آن و آزردگی ها و انتظارات دانشگاهیان و دانشجویان را باید به درستی فهم کرد و برای کاستن و برآورده کردن آن ها و رفع بحرانی که اطمینان خاطر و امنیت خانٔه آنان یعنی دانشگاه و مراکز عالی علمی و پژوهشی را به مخاطره انداخته است، عزم جزم داشت. رعایت حرمت و حقوق استاد و دانشجو و حفظ نخبگان و سرمایٔه انسانی کشور و ارتقای کیفیت علمی و منزل جهانی دانشگاه ضرورت و وظیفه ای ملی است. این ضرورت ها و بایسته ها هم مورد مطالبٔه جامعٔه علمی و مدنی است و هم حکمرانی اگر می خواهد خوب باشد، نه تنها باید به آن ها تمکین کند بلکه باید زمینه های مادی و معنوی تحقق آن را فراهم آورد. گزارش حاضر، حاصل کار گروه جمعی از وزیران و مدیران آموزش عالی، رؤسای دانشگاه ها، صاحبنظران و کارشناسان برجسته و دانشجویان آگاه و کنشگر است که دعوت مرا برای بررسی وضعیت کنونی و آینده دانشگاه و نهاد علم اجابت کردند و با نگاهی تاریخی و تطبیقی طی جلسه های منظم و چندماهه به بررسی مسائل، تنگناها و بحران های موجود و بایسته ها و ضرورت های پیش روی دانشگاه پرداختند. این گزارش اگر چه با رویکردی جامع نگر و منصفانه تهیه شده است، اما مدعی نیست که حرف آخر را زده باشد. حال آنکه در جای خود سندی روشنگر و زمینه ساز برای به میان آوردن بحث ها، گفت و گو ها و ارزیابی های فراتر اصحاب دانش و تجربه در دانشگاه و جامعه و نیز پایه و مایه ای برای کنشگران عرصه سیاست و فرهنگ و نهادهای مدنی و علمی است. کاری که با ارزیابی ها و نقدهای فعاالنه می تواند بنایی برای اصالح رویکردها و تنظیم برنامه های عملیاتی باشد و به رفع بحران های کنونی و محدودیت های غالب بر دانشگاه و نهاد علم کمک کند و چشم انداز توسعٔه علمی را به جایگاهی که متناسب با شأن واال و نیازهای روزافزون جامعٔه ماست، رهنمون شود. امید آنکه چنین باد.

چکیده گزارش

سخن اول

امروز نهاد دانشگاه در ایران علاوه بر مسائل مزمن و قدیمی، با تنگناها و تهدیدهای جدیدی روبه رو است که با غلبٔه سیاستهای امنیتی و مداخله گری های سیاسی، این وضعیت و فرآیند توسعٔه علمی کشور به بحران نزدیک شده است. در چنین شرایطی، جمعی از متخصصان علمی، فعالان دانشگاهی و مدیران سابق آموزش عالی به دعوت سید محمد خاتمی برای شناخت همه جانبه و ارزیابی کارشناسانه مسائل، تنگناها و بحرانهای کنونی این حوزه و راه های برون رفت از این وضعیت گرد هم آمدند و طی جلسات فشرده ضمن توصیف و تبیین نقش ها و مسائل بنیادین نهاد دانشگاه و موانع توسعٔه علمی کشور به ضرورت های پیش رو برای برون رفت از این وضع پرداختند. آنان نگرانی و نارضایتی و اعتراض بخش بزرگی از استادان و دانشجویان و خانواده دانشگاهیان را از دخالتهای مکرر و متنوع دستگاههای مختلف امنیتی و سیاسی و ایدئولوژیک در تعیین وضعیت و امنیت شغلی و تحصیلی خود مسالهای خطیر دیده و رفع آن را رسالتی ملی هم برای حکومت و هم برای جامعٔه مدنی دانستند. به نظر آنان مقدم بر هر تجویز و جهت گیری سیاسی باید به این سه پرسش پاسخ داد که معیارهای جهانی و ملی برای شناخت مسائل دانشگاه کدام اند؟ اساسی ترین مسائل و تنگناها و بحرانها در برابر نهاد دانشگاه چه هستند؟ چه ضرورت ها و چشماندازهایی برای افق گشایی از شرایط کنونی وجود دارد؟

۱. مسأله تاریخی دانشگاه و توسعٔه علمی در ایران

دانشگاه در ایران پیشینٔه تمدنی و تاریخی درخشان دارد و در دوران معاصر هم نقش ها و دستاوردهای مثبت در تحولات ایران داشته است؛ اما به رغم اینها با مسائل چندلایه و بنیادین و چالشهای مهمی مواجه بوده و هست. پس از پیروزی انقالب اسلامی و با گذشت بیش از چهار دهه تلاش برای حل آنها، متأسفانه بسیاری از مسائل و تنگناها همچنان در متن کشمکش های میان نهاد دانشگاه و خواست نظام سیاسی هنوز بر جای مانده است. مسأله تاریخی دانشگاه در ایران کم کردن فاصلٔه علمی هم با جهان جدید و هم با دوران درخشان تمدن ایرانی و اسلامی به اتکا نقش ها و کارکردهای مستقل و درونی این نهاد است.

2. مبانی و معیارهای جهانی و ملی نهاد دانشگاه

پنج معیار بنیادین در جهان کنونی دانشگاه را به نهادی علمی و مؤثر تبدیل کرده است: یکم: استقلال و خودگردانی دانشگاه، دوم: باور به آزادی علمی، سوم: پذیرش سرشت جهانی علم، چهارم: التزام اجتماعی دانشگاه و پنجم: اولویت توسعٔه علمی.

3. دانشگاه و توسعٔه علمی در ایران؛ مسائل و تهدیدها

بر پایٔه مؤلفه ها و معیارهای سازنده دانشگاه معیار در جهان کنونی، می توان پنج بحران برآمده از مسائل و تنگناهای مزمن و جدید دانشگاه را در ایران چنین برشمرد:

۳.۱. بحران کارکرد و اثربخشی دانشگاه

حاصل وضعیتی است که ایفای نقش مؤثر توسعه ای، علمی، اجتماعی و سیاسی دانشگاه را با اختلال مواجه کرده است. مؤلفه های معکوس این بحران تضعیف استقلال دانشگاه، تحدید آزادی های آکادمیک، امنیتی شدن و ایدئولوژیک شدن دانشگاه، انسداد فضای فعالیت های دانشجویی و تشدید سلطٔه بوروکراسی دانشگاهی بر استادان و دانشجویان است که با نقض و نادیده گرفتن استقلال نهادی دانشگاه، حرمت و حقوق دانشگاهیان و دانشجویان، شأن و نقش مدیریت های دانشگاهی، بینش و کنش علمی و امکان فعالیت های آزادانه و مستقل نهادی، کارکرد مؤثر دانشگاه را مختل کرده است.

۳.۲. بحران کیفیت آموزش عالی

تحولات جمعیتی و اجتماعی پس از انقلاب، انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها، ادغام و انحلال مؤسسه های آموزش عالی و وقفٔه چند ساله در پذیرش دانشجو بود که با ایده همگانی کردن آموزش عالی و تأسیس مراکز آموزش عالی جدید و سراسری، تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی و بعد از آن تأسیس دانشگاه های پیام نور و علمی-کاربردی به رغم برخی ضرورت های اولیه، به افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو در کشور انجامید. رشد پذیرش دانشجویی در حالی صورت گرفت که با افزایش شمار اعضای هیأت علمی همراه نشد؛ به گونه ای که نسبت استاد به دانشجو از یک عضو هیأت علمی به هفت دانشجو در سال 13۵7 به یک عضو هیأت علمی به ۵3 دانشجو در سال 138۴ و یک عضو هیأت علمی به ۶۶ دانشجو در سال 1392 تنزل یافت. علاوه بر سیطره کمیت و توده ایسازی آموزش عالی، رویکردها و سیاست های دیگری چون تمرکز صرف بر وجه آموزش و مهارت افزایی، کاربرد روش ها و معیارهای غیرعلمی در گزینش هیأت علمی و پذیرش دانشجو، و تداوم توسعٔه بدون برنامٔه دانشگاه ها و مؤسسه های آموزش عالی دولتی، غیردولتی، غیر انتفاعی و وابسته به نهادهای حاکمیتی، بر دامنٔه بحران کیفیت آموزش عالی افزوده است. توقف بیشتر آموزش عالی در الگوی نسل اول دانشگاهی یعنی تربیت نیروی متخصص بر اساس آموزش و عقب ماندن از نسل های دانشگاهی پژوهش محور، کارآفرین، دانشگاه با مسئولیت اجتماعی مبنا قراردادن پروژه خالص و نقش تمدنی و اخیرا سازی در گزینش و جذب هیأت علمی و دانشجویان دوره های دکتری نظیر پدیده پردامنٔه بورسیه ها از جمله عوامل دیگر در افت کیفیت علمی دانشگاهها شده است.

۳.۳. بحران عدالت

عدالت آموزشی از مهمترین مصادیق و زمینه های تحقق عدالت در جامعه است. با این حال شواهد و مؤلفه های مهمی نشان میدهند که این وجه از عدالت امروز با تهدیدهای جدی مواجه شده است. بازتولید نابرابری طبقاتی متأثر از ساختار طبقاتی پذیرفته شدگان در دانشگاه، تنوع زدایی از دانشگاه ها نشأت گرفته از سیاست بومی گزینی در آموزش عالی، ( نابرابری زنان در دسترسی به فرصت های آکادمیک ) متأثر از اعمال سیاست های سهمیه بندی جنسیتی در برابر تحرک چشمگیر علمی زنان، ( اعمال سهمیه های نامتعارف و تغییر ساختار دانشگاه ) تعمیم سهمیه رزمندگان و ایثارگران دوران دفاع مقدس به دوره های پس از جنگ ( و نابرابری های جدید علمی در پذیرش دانشجو و دستیار پزشکی ) به دلیل توجه حداکثری داوطلبان برخوردار از سهمیه های خاص به رشته های پزشکی و محدودیت سهمیه های آزاد در قبولی، از اهم تهدیدهایی است که عدالت آموزشی را تحت تأثیر قرار داده است.

۳.۵. بحران حکمرانی علم و دانشگاه

شیوه مدیریت دانشگاه ها و حکمرانی بر علم و نظام آموزش عالی، تحقیقات و فناوری، امروز با مسائل و چالش های عمدهای روبهرو شده و در برخی از موارد به وضعیت بحرانی رسیده است. مستعمراتی شدن نهاد علم و دانشگاه در حکمرانی، عمالً قابلیت های خلق و ارائه دانش در نهادهای علم را محدود کرده و به جای جریان آزاد دانش انتقادی به پدیده هایی نظیر دانش مقفل و دانش مسخر، میدان داده است. غلبٔه شبه علم بر علم و جایگزینی گفتمان های شبه علم و ضدعلم با گفتمان های علمی، مدیریت سیاست زده در دانشگاه و فشار برای تابعیت مدیریت های نهاد علم از نهاد قدرت، سرمایه گذاری نامتناسب در پژوهش، بیرون رانده شدن دانشگاه از چرخٔه فناوری و ناکارآمدی اقتصاد آموزش عالی از جمله مهمترین مصادیق وضعیت بحرانی در حکمرانی نهاد علم در شرایط کنونی است.

۳.۴. بحران ارتباطات جهانی دانشگاه

امروز دانشگاه به عنوان کانون اصلی نهاد علم نمی تواند گسسته از سرشت جهانی علم و منفعل در ارتباطات علمی با جهان به حیات مؤثر خود ادامه دهد. با این حال؛ یکم، گسست از سرشت جهانی علم خود را در فرایند ناکارآمد مراودات علمی و تبادل استاد و دانشجو با مراکز علمی معتبر جهانی نشان داده است. دوم، اختلال در ارتباطات علمی بین المللی، همکاری های نهادی بین دانشگاهی و تأسیس نهادهای آموزشی و پژوهشی مشترک و جهانی را در سطح نازلی قرار داده است. سوم، عقب ماندگی در استفاده از ظرفیت های جدید و فرصت های مجازی ارتباطات علم، تحت تأثیر سیاست فیلترینگ و کندی اینترنت به وجود آمده است.
چهارم، ناکارآمدی بینالمللیسازی آموزش عالی بر اثر سیطره نگاهی ایدئولوژیک و سیاسی در جذب دانشجویان غیرایرانی و یا توجه جزئی نگرانه به امر تجاری سازی دانشگاه و اخذ شهریه رخ داده است. پنجم، تحریم های اقتصادی و سیاسی علیه ایران امروز شمول بیشتری در دانشگاه ها و بر دانشگاهیان و حتی دانشجویان یافته است. غفلت از ظرفیت جدید علمی ایرانیان در خارج از کشور، فقدان زیرساخت ها و تجهیزات روزآمد علمی و پژوهشی و سیطره نگاه امنیتی به ویژه در حوزه علوم اجتماعی بر ارتباطات بین المللی در رشد این وضعیت بحرانی تأثیرگذار بوده است.

۴. مسئولیت و نقش اجتماعی نهاد دانشگاه و تنگناهای آن

دانشگاه علاوه بر مسئولیت ها و کارکردهای درونی، در قبال مسائل جامعه و حل بنیادین آنها نیز نهادی مسئول و مؤثر است؛ اما ایفای این نقش اجتماعی امروز دچار اختلال جدی شده است. مهمترین آثار این اختلال را میتوان در سه مؤلفٔه: 1- گسست میان دانشگاه و چرخٔه توسعه ملی، 2- تنزل مرجعیت اجتماعی دانشگاه و 3- مهاجرت فزاینده نخبگان، استادان، پزشکان و دانشجویان با وضوح بیشتر دید.
عدول از برنامٔه توسعٔه عملی شرط بقا، دور ماندن از جایگاه علمی و رتبٔه منطقه ای نهاد علم که در سند چشمانداز 20 ساله توسعه آمده بود، فرسایش سرمایٔه اجتماعی و مرجعیت اجتماعی در درون و بیرون دانشگاه و افزایش پرشتاب سیر تمایل و اقدام به مهاجرت در میان قشر دانشگاهی علائم نگران کننده ای دال بر ناکارکردی نقش اجتماعی دانشگاه است.

سخن آخر. ضرورت ها و چشم اندازهای پیش روی دانشگاه؛ فراخوانی برای گفتوگو

در قبال روند مخاطره آمیز بحران دامن گیر نهاد علم پنج ضرورت قرار میگیرد؛ ضرورت بازگشت به دانشگاه مستقل و اعتقاد به آن، ضرورت احیای آزادی های آکادمیک، ضرورت بازاندیشی در سرشت جهانی دانشگاه، ضرورت توجه به نقش مدنی و اجتماعی دانشگاه و ضرورت پیوستگی میان توسعه علمی و توسعه ملی. این گزارش در پاسخ به سه پرسش آغازین، بر اساس شناخت و تجربه های مدیریتی، مطالعات نظری و کنشگری دانشگاهی طی دهه های مختلف پس از انقلاب تهیه شده است، اما اکنون هم مسائل و هم راهحل آنها فراتر از این رفته اند. دانشگاه هم مسأله امروز و هم مسأله فردای ایران است، فقط مسأله میدان سیاست و قدرت یا مسأله حوزه تولید و کاربرد دانش نیست. بخشی از مسأله چند لایه و در هم پیچیده توسعه و اقتدار ایران است. دانشگاه یک نهاد جدید و مؤثر با سرشتی تاریخی و جهانی است که در طول همٔه این سال ها و به تأثر از شرایط و رویدادهای مختلف دستخوش تحوالت ژرفی شده است. در ایران نیز تحت تأثیر تغییرات پردامنٔه اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به ویژه در وضعیت اجتماعی و اعتراضی و سیاسی اخیر جامعه، مختصات آن با گذشته متفاوت شده است. اگرچه شناخت کلاسیک از سرشت دانشگاه هنوز هم موضوعیت دارد، اما باید فراتر از آن رفت و پدیده ها و مسائل جدیدی را که تحت تأثیر تحولات پرشتاب و تغییر پارادایم جهانی و ملی در مواجهه با دانشگاه و نهاد علم به وجود آمده است از نو شناخت. به این سبب لازم است فراتر از هر نگرش سیاسی و هر دغدغٔه حاکمیتی مهمترین چالش ها، تنگناها، فرصتها و تهدیدها و مسائل قدیم و جدید دانشگاه را به درستی دید و بر سر آنها گفت وگو کرد. نمی توان دیگر با همان نگاهها و راهه حلهای پیشین به سراغ مسائل پیش روی دانشگاه رفت وضعیت سیاسی و مدیریتی کنونی، زمینه های پیدایش و رشد وضعیت نامساعد امروز دانشگاه بوده است. غلبٔه مدیریت های سیاست زده و ایدئولوژیک بر دانشگاه، اخراج و تعلیق اعضای هیأت علمی و دانشجویان منتقد و متفاوت که بر ناامنی شغلی برای استادان و ناامنی تحصیلی و بی آیندگی برای دانشجو به وجود آورده است؛ جذب اعضای هیأت علمی بدون استانداردهای لازم و پیشبرد پدیده خالصسازی در دانشگاه، انسداد و کاهش فعالیت های دانشجویی، تضعیف اجتماعات و انجمن های علمی، رشد کمی به دور از کیفیت نظام آموزش عالی، تشدید مهاجرت استاد و دانشجو، فقدان نظام بهره برداری از ظرفیتهای مشارکت هیأت علمی، تبدیل نهاد علم به ساختاری بوروکراتیک و اداری، ضعف نوآوری و خالقیت و اکتشاف، رواج برخی سویه های علم ستیزی به خصوص در علوم انسانی، فرسودگی نظام سازمانی آموزش و پژوهش و فناوری، مدرک گرایی، کاهش اعتبار در رتبه بندیهای جهانی علم و ضعف آینده پژوهی در فرآیند توسعٔه علمی، مسائل مزمن نهاد دانشگاه را ریشه دارتر میکند و مسائل جدید عارض بر آن را به بحران نزدیک میسازد. نتیجٔه این وضعیت و غفلت از ضرورتهای رفع آن، ناکارکردی یا کژکارکردی امروز نهاد علم و دورشدن فردای آن از ضرورت رسیدن به دانشگاه آینده و دانشگاه معیار است. گسترش دم افزون تحولات علمی و فناورانه، تنزل یا ایستایی دانشگاه را برنمی تابد و بازتابدهنده این ضرورت است که به سهم و نقش و رتبٔه واقعی دانشگاهها و نهادهای علمی و پژوهشی ایرانی و کنشگران آنها در جهان دانش باید بیش از پیش توجه کرد. جامعٔه علمی، جامعٔه مدنی و جامعٔه سیاسی باید عمیقا به این مسائل بیندیشند و راه را بر گفتوگوهای عملی پیرامون آن ها باز کنند. از یک سو دانشگاه به طور تاریخی، خود یکی از پایگاههای مباحثه و مناظره میان دیدگاه های گوناگون فکری بر سر مسائل مبتال به انسان و جامعه بوده و هست؛ استادان در سطوح نظری و تجربی میتوانند در شرایط آزاد و مطمئن به کنشهای گفتوگویی شکل دهند. دانشجویان هم اوج سنین پویایی فکری خود را در دانشگاه میگذرانند و همین باعث میشود که تنوع فکری وسیعی را در دانشگاه ها شکل دهند که خود، بهترین محرک گفتوگوهای فکری و مباحثات نظری در دانشگاه بوده و هست و در گذر سالها رشد و شکوفایی ارزشمندی را نصیب جامعه کرده است. اما از سوی دیگر، این پیشینٔه ریشهدار باعث شده است که نوعی سوگیری در فهم بنیادین گفتوگو در دانشگاه ها به وجود بیاید؛ به این معنا که گفتوگو تنها به یک امر فکری و نظری فروکاسته شود. در واقع این تصویر غالب شده است که گویا گفتوگو یعنی مباحثه، هم اندیشی و توافق میان دیدگاه های گوناگون و این روایت از مفهوم گفتوگو اگرچه ارزشمند است، اما ما را همواره به سمت موضوع گفتوگو سوق میدهد. در حالی که ما از فقدان نوآوری در بسط روش های گفتوگویی و خلق کنش های گفتوگویی رنج میبریم. مسألٔه امروز ما روش گفتوگوست و اینکه چه بسترها و فضاهایی برای کنشگری و تعامل و خلق جهان مشترک در جامعه یا دانشگاه وجود دارد و میتواند به وجود آید. دانشگاهیان و خصوصا دانشجویان از این منظر میتوانند به معماری خالقانٔه گفتوگو بپردازند و فضاهای تازه برای زیست مشترک بیافرینند. این چیزی است به مراتب فراتر از برگزاری مناظره یا گفت وگوهای فکری به قصد کشف حقیقت یا اثبات درستی یک ایده از میان ایده ها. گفتوگو یعنی معماری و طراحی خالقانٔه فضاهای مشترک در دانشگاه و به این معنا بیش از آنکه محتوای گفتوگو اهمیت داشته باشد، فرم آن است که سوژه های تازه را به عرصه می کشاند. این گزارش دعوت به خلق همین فضاهای مشترک در دانشگاه و جامعه برای گفتوگو بر سر مسائل بنیادین و بحرانی دانشگاه در ایران است. این گزارش عموم ایرانیان دغدغه مند در باب مسألٔه دانشگاه و توسعٔه علمی مخاطب قرار میدهد و مخاطب خاص گزارش هم خود دانشگاهیان هستند. این گزارش روایتی باز از یک گفتوگوی کاربردی پیرامون ضرورت هایی است که مشارکت کنندگان در این گفتوگو به حسب دانسته ها، تجربه ها و مطالعات خود در حوزه دانشگاه و نسبت آن با توسعه به آنها رسیدهاند. پرسش ها تنگناها، بحرانها، ضرورتها و راههای برونشد از این وضعیت که در این روایت آمده است، میتواند و باید از مناظر مختلف علمی، اجتماعی، مدنی و سیاسی و از سوی نخبگان و صاحبنظران و کنشگران فردی و نهادی نیز مورد گفتوگو قرار گیرد و تصحیح و تکمیل و تأثیرگذار شود، در نهایت باید مسئولانه و بازاندیشانه به امروز و فردای نهاد دانشگاه اندیشید که تصویری از امروز و آینده ایران است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *