اقتصاد چیست؟
اقتصاد چیست؟ حتما برای شما نیز زیاد پیش آمده است که یک مقاله اقتصادی را بخوانید یا یک خبر اقتصادی را از تلویزیون بشنوید اما خیلی نتوانید با آن ارتباط برقرار کنید. شاید بخواهید سرمایه گذاری کنید یا برای آینده مالی خود برنامه ریزی نمایید، اما در میان تحلیل های متنوع اطرافیان و سایت ها امکان تصمیم گیری مناسب را از دست داده اید.
برای فهم راحت تر در ابتدا با مفهموم اقتصاد آشنا میشویم.
اقتصاد چیست؟
انسان برای بقا و حیات خود به چیزهایی از قبیل غذا و لباس و مسکن احتیاج دارد که «وسایل معاش» نامیده می شوند. انسان به غیر این امور نیز احتیاج دارد، از قبیل احتیاجات خانوادگی، یعنی زن و فرزند، احتیاجات فرهنگی، احتیاجات معنوی و دینی، احتیاجات سیاسی، یعنی حکومت و آنچه مربوط به شئون حکومت است، و احتیاجات اجتماعی از قبیل قضاوت در میان احتیاجات انسان
اوّلی ترین آنها احتیاجات اقتصادی است، یعنی اموری که انسان در حیات و بقای شخصی خود به آنها نیازمند است و بدون آنها قادر به ادامه حیات نیست.
انسانها به واسطه احتیاجات خانوادگی و سیاسی و فرهنگی ناچار به زندگی اجتماعی هستند ولی زمانیکه وسایل معاشی آنقدر وافر باشد که همه چیز مانند هوا- که در عین اینکه ضروری ترین وسایل حیاتی است در اختیار همه است- در اختیار همه باشد پای تقسیم و توزیع به میان نمی آید
به زبان ساده اقتصاد دانشی است در مورد اینکه چگونه جوامع کالاها و خدمات را تولید میکنند و چگونه آنها را به مصرف میرسانند.
چرا باید اقتصاد را بفهمیم و آموزش ببینیم؟
- تا بتوانیم تصمیمات اقتصادی بهتری بگیریم. این دلیل کامال واضح است و نیاز به توضیح بیشتری ندارد. اگر دانش مناسبی داشته باشیم، می توانیم برای آینده خود بهتر تصمیم گرفته و از فرصت های سرمایه گذاری استفاده بهتری کنیم
- بهتر می توانیم پدیده های اقتصادی اطرافمان را توضیح دهیم. به طور مثال چرا کشور ایران با 81 میلیون جمعیت به اندازه کل قاره اروپا با 811 میلیون جمعیت گاز مصرف می کند؟
- تصمیم ها دولت و محدودیت های آن را درک کرده و شاید بتوانیم، با شناخت هر دولتی تصمیم های آینده آن را نیز بهتر پیش بینی کنیم
- علت رشد و عقب ماندگی کشورهای مختلف را تشخیص داده و از تحوالت مالی و اقتصادی دنیا تحلیل داشته باشیم.
فکر می کنم دلایل بالا به خوبی ضرورت فهم اقتصاد و آشنایی با آن را بیان کرده باشد، پس اجازه دهید بیشتر با دانش اقتصاد آشنا شویم …

علم اقتصاد:
فلسفهی اقتصاد همچون علم تصمیمگیری، زندگی روزمرهی ما را اداره میکند. حتی اگر ما به این مسئله آگاه نباشیم. هنگامی که ما نرخ سود کارت اعتباریمان را اندازه میگیریم یا بررسی میکنیم که یک ماشین جدید بخریم، خانهای را اجاره کنیم یا برای شام بیرون میرویم یا به تعطیلات میرویم، در همهی این تصمیمگیریها ما فکرها و محاسبات اقتصادی میکنیم. ما در جهانی زندگی میکنیم که منابع محدودی دارد و اقتصاد به ما کمک میکند تا این منابع محدود را طوری مصرف کنیم که نیازهای بیپایان ما را پاسخ بدهد. اقتصاد حوزهی بسیار گستردهای است و تاریخچهی پرباری دارد و افراد تاثیرگذاربسیاری، از فیلسوفان گرفته تا سیاستمداران در آن کاوش کردهاند و نظریهها را آزمودهاند.
علم اقتصاد هنوز به عنوان یک علم کامل و تکامل یافته مورد شناسایی قرار نگرفته است. لذا این نظر که (( اقتصاد یک علم تکامل نیافته ولی بی پایان است )) معتبر می باشد.
دلیل دخالت دولت در اقتصاد چیست؟
دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد که گزیده ای از آنها شامل موارد زیر می باشد:
تولید کالا و خدمات عمومی یکی از مهمترین دلایل دخالت دولت در اقتصاد است. بنگاههای ارائه خدمات نمیتوانند درآمدی برای خود تعریف و سود کسب کنند، به همین دلیل باید صرفاً هزینه و زیان کنند، در نتیجه بنگاههای خصوصی انگیزه، تمایل و رغبتی برای ارائه کالا و خدمات عمومی ندارند و این وظیفه، بر دوش دولت خواهد بود که این کالا و خدمات را ارائه دهد؛ از جمله کالا و خدمات عمومی میتوان به امنیت، وجود هوای پاک، محیطزیست پاک، وجود جادهها در سطح کشور و فضاهای سبز شهری اشاره کرد.
در کشورهای درحالتوسعه و یا کمتر توسعهیافته، فاصله طبقاتی بالاست و درآمد افراد ثروتمند که در دهکهای بالای درآمدی قرار دارند بعضاً چند ده برابر افراد فقیری است که در دهکهای پایین قرار دارند، بههمین دلیل دولت سعی میکند که وجوهی از ثروتمندان بهعنوان مالیات اخذ و بخشی از آن را در قالب یارانه چه بهصورت نقد و چه بهصورت غیرنقدی و کالایی در بین افراد فقیر که در دهکهای پایین درآمدی هستند توزیع کند تا از این طریق شکاف طبقاتی بین ثروتمندان و فقرا را کاهش دهد.
طبیعتاً در اقتصاد دورههای رونق و رکود وجود داشته و دولت رفتارهای متفاوتی را در این دورهها دارد، برای مثال وقتی اقتصاد در دوره رکود قرار میگیرد و تقاضا کاهش پیدا میکند دولت میزان مخارج خود را افزایش میدهد تا طول و عمق این دورهها را کاهش دهد و اقتصاد را سریعتر به رونق بازگرداند پس ایجاد ثبات اقتصادی نیز یکی از دلایل دخالت دولت در اقتصاد است.
در این شرایط دولت میبایست دخالت و از طریق ایجاد الزامات قانونی و برقراری مقررات لازم این بنگاه را ملزم به رعایت استانداردهای زیستمحیطی کند تا سلامت شهروندان به مخاطره نیفتد و از طرفی از این بنگاه وجوهی را بهعنوان مالیات اخذ و اقدام به احداث فضای سبز در آن ناحیه کند تا بتواند بخشی از آلودگیهای زیستمحیطی را جبران کند.
اگر بنگاهی اثر مثبت خارجی داشته باشد دولت باید مداخله کند تا واحد تولیدی از طریق پرداخت یارانه برای ادامه فعالیت تشویق شود.
عوامل مثبت و منفی خارجی از دیگر دلایل دخالت دولت در اقتصاد هستند، در اقتصاد وقتیکه بنگاهها در راستای حداکثرسازی خود اقدام به فعالیتهای اقتصادی میکنند ممکن است یکسری اثرات مثبت یا منفی خارجی ناشی از فعالیت این بنگاهها به همراه داشته باشد برای مثال اگر یک کارخانه سیمانی را در نظر بگیریم که در حومه شهری داشته و تولید داشته باشد فعالیت این بنگاه میتواند باعث ایجاد آلودگیهای زیستمحیطی را در این منطقه سبب شود و سلامت شهروندان را در این ناحیه به مخاطره اندازد.
درانتها میتوان گفت هدف دولت چنین است که منافع مصرفکنندگان و رفاه اجتماعی را افزایش دهد که در چنین شرایطی الزاماً باید در اقتصاد دخالت کند و با ایجاد قوانین و مقررات جلوی انحصار را بگیرد و بازارها را به سمت رقابتی شدن بیشتر سوق دهد تا بتواند منافع مصرفکنندگان را حداکثر کند.
سخن آخر
چرخهی کسبوکار، چرخهی شکوفایی و زوال و اقدامات ضد تورم همگی حاصل علم اقتصاد هستند و فهمیدن آنها به دولت و بازار کمک میکند تا با این متغیرها سازگار شوند.